۱۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۰:۵۱
کد خبر: ۵۹۲۳۴۹

طنز | یادداشت‌های روزانه کدخدای جهان

طنز | یادداشت‌های روزانه کدخدای جهان
گوشت‌کوبیده را می‌کوبیدم که بن سلمان آنلاین شد. حیوان دست‌آموز خانگی‌ام است. همه سگ دارند من گاو شیرده.

سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، گروه طنزنویسان حوزوی

صبح قبل خروس خون

اکانت توییترم را چک می‌کنم. توییت آخرم فقط 50 تا فیو خورد. مثلاً کدخدای دهکده جهانی هستم ولی تویی‌هایم از کدخدای دهات‌های سفلا محله جیبوتی، کمتر فیو و ریت می‌خورد. اگر توییت کرده بودم حلیم بانمک یا شکر؟» یا جورابم سوراخ شده، بیشتر دیده می‌شد در فضای نخبگانی.

صبح خروس خون:

خواب‌وبیدارم اما دیدم، ملانی گوشی‌ام را در دست دارد. طبق معمول می‌خواست بداند شلوارم دوتاشده یا نه؟ خبر ندارد شلوار که هیچ زیر شلواریم هم تابه‌تا شده است.

صبح بعد خروس خون:سر میز، صبحانه را به معنای واقعی می‌لمباندم. روح کبری نکبتی در کالبد ملانی حلول می‌کرد، غر زد: مثل شتر بی‌شعور لف لف نکن. نمی‌دانستم شترهای باشعور چطوری سر میز صبحانه می‌لمبانند.

ایوانکا می‌خواست حرص ملانی را دربیاورد. پس مثل یک بچه شتر بی‌شعور لقمه‌ای بزرگ‌تر را لمباند. ملانی خیلی کشیده گفت: ایییششش. ایوانکا پشت چشمی نازک می‌کند. می‌ترسم آخرسر جنگ سرد بین این دو زن، دودمان ترامپ ها را به باد فنا بدهد.

ایوانکا همان‌طور که خرده‌های لقمه از لب‌ولوچه‌اش می‌ریزد به گوشی اشاره کرد. صدای پیامک گوشیم را شنیدم. ملانی چایش را هورت کشید و مثل همسر یک شتر بی‌شعور گفت: اگه پیامک واریز حقوقتِ حسابم رو پرکن. واسه دورهمی زنونه همسران روسای جمهور باید برم خرید. البته زن پوتین رو دعوت نکردم. گفتم: احسنت به سیاست بانوی اول کاخ سفید. گوشی را نگاه کردم ایوانکا پیام داده بود: اوه مای دد! این چه لقمه‌هایی که برای خودت می‌گیری آخه؟ صدای این‌یکی هم در اومد. حق‌السکوت می‌خورد تا دهنش رو وانکنه. ایموجی میمون خجالت‌زده فرستادم و نقداً لبخند پت‌وپهنی حواله‌اش کردم.

وسط‌های روز

 هرماه باید همه حقوق ریاست جمهوری را بدهم برای حق‌السکوت این ضعیفه‌ها. خواستم ثواب کنم کباب شدم. هیچ‌کس باور نمی‌کند خزانه بلاد فخیمه یونایتداستید شبیه بسته چیپس باشد پر از خالی. همه‌اش دفترچه قسط و بدهی خارجی است. با سیلی زدن به باقی ملت‌ها صورتمان را سرخ نگه می‌داریم.

سرناهار

 ناهار کیمچی کره‌ای گوشت و نخودآبپز داریم. به قول ایرانی‌ها دیزی! با پیاز می‌خورندش البته قبلش با مشت می‌کوفتد وسط پیاز، پهن شود وسط سفره. به خاطر افاده ملانی از لذت پاشیدن پیاز وسط منصرف شدم. می‌خواستم شتر باشعورتری به نظر برسم.

گوشت‌کوبیده را می‌کوبیدم که بن سلمان آنلاین شد. حیوان دست‌آموز خانگی‌ام است. همه سگ دارند من گاو شیرده. فعلاً مثل خر در یمن گیرکرده است. می‌پرسد: اینو چکار کنم که خیلی طبیعی به نظر برسد؟ پرسیدم: چی رو؟

چندتایی عکس فرستاد از جسد تکه‌تکه خاشقجی. حالم به هم خورد. مرتیکه سفاک خون‌ریز چندش! دیزی و کیمچی که هیچ، حتی حقوق بشر جهان‌سومی هم از گلویم پایین نمی‌رود. جواب ندادم تا پول را واریز کند.

عصر

نتانیاهو پیام داد: رفوگر خوب سراغ نداری؟ گنبد آهنین شبیه لگن حموم صغری باجی شده. سولاخِ سولاخ!

جواب دادم: اون گنبد رو دیگه بدید اهل منزل باهاش چلو آبکش کنند. خخخخخ. گفت: دلقکِ گولاخِ کچلِ مو هویجی!

گفتم: راستی بن عزیزم! 22 سال دیگه کجایی؟ جواب داد: به هر آن کجا که باشد به‌جز این طویله بی صاحاب مونده سرایم.

دم غروبی کلاغخون

هرچه چرتکه  ‌انداختم ماندن در سوریه توجیه اقتصادی ندارد. برای تاجر جماعت، فروشگاه زنجیره‌ای یا پایگاه نظامی چندان توفیری ندارند. وقتی سود نداشت باید درش را گِل گرفت. تا اسد و دوستانش، توپ و تور و مابقی‌مان را پاره نکرده‌اند باید برویم دم در خانه خودمان بازی کنیم.

سر شب لات‌های هارلِم.

توییت زدم:

 حالا که داعش را شکست داده‌ایم بااقتدار کامل به خانه‌ برمی‌گردیم. لطفاً جاجم نکنید. فقط ریت

هنوز با ربات و اکانتهای فیکم فیو و ریت نزده بودم که توییتم فیو استار شد. بن سلمان فحش‌های فامیل سببی، نسبی دایرکت کرد آنفالویش کردم. نتانیاهو ایموجی عربده فرستاد و گفت نرو! اگه تو بری شمع دونی‌ها دق می‌کنند. چه بااحساس منظورش از شمع دونی، دواعش وحشی است. ایموجی خنده و زبان‌درازی فرستادم، بلاک اند ریپورت کردم.

بوق سگ

حالا که شاخ الشاخ توییتر شدم، تنها کاری که دارم این است که جایی برای زندگی پیدا کنم. به‌زودی اینجا دیگر نمی‌شود زندگی کرد.

توییت کردم: باید امشب بروم. سهراب! ناموسا، قایقت جا دارد»؟/918/ی703/س

س. رستمی

ارسال نظرات